پنج اصل کلیدی برای ساختن یک تیم هوشمند
برای ساختن یک تیم هوشمند و کارآمد، ابتدا باید درک کنیم که فارغ از اینکه که هستیم و چه میکنیم، دائماً با دیگران در تعامل هستیم. ما از طریق این تعاملات، پا به روابطی میگذاریم که ما را به بخشی از یک "سیستم رابطه انسانی" تبدیل میکند.
هر یک از این سیستمها، شبکهای درهمتنیده از ساختارها، توافقات و قوانین منحصربهفرد خود را دارند و به همین دلیل، هدایت آنها میتواند یک چالش بزرگ باشد. پیچیدگی این پویاییها مستلزم ظرفیت و مجموعه مهارتهایی است که فراتر از هوش عاطفی و اجتماعی قرار میگیرد و به آن هوش سیستمهای رابطهای (RSI) میگویند. در این مسیر، بهرهگیری از یک مشاور کسب و کار یا کوچ سازمانی میتواند راهگشا باشد.
درک تفاوت هوش سیستمی با هوش عاطفی و اجتماعی
برای درک بهتر مفهوم هوش سیستمهای رابطهای (RSI)، بهتر است آن را با دو مفهوم شناختهشدهتر یعنی هوش عاطفی و اجتماعی مقایسه کنیم. جدول زیر این تفاوتها را به خوبی نشان میدهد و مشخص میکند که چرا برای رهبری تیمهای امروزی به مهارتی فراتر نیاز داریم تا یک تیم هوشمند واقعی بسازیم.
هوش عاطفی |
هوش اجتماعی |
هوش سیستمهای رابطهای (RSI) |
خودآگاهی |
دیگرآگاهی |
سیستمآگاهی |
تمرکز بر "من" |
تمرکز بر "تو بهعلاوهی من" |
تمرکز بر "ما" (هویت جمعی) |
درک عواطف و تجارب شخصی |
همدردی با عواطف و تجربه دیگران |
نگاه به تجارب و عواطف بهعنوان بیانی از کل سیستم |
آشنایی با اصول کار تیمی مدرن (RSI)
هوش سیستمهای رابطهای یا آر اِس آی (RSI)، ظرفیت خواندن، درک کردن و تعامل هوشمندانه با پویاییهای یک سیستم رابطه انسانی است. به عبارت دیگر، این توانایی به فرد کمک میکند تا روابط خود با یک تیم را به بالاترین سطح برساند و با آن بهعنوان یک "کل" ارتباط برقرار کند.
برای ایجاد یک تیم با عملکرد بالا، رهبر و اعضای تیم باید نسبت به این پویاییها آگاه، مسئول و هدفمند باشند. با درک این مفهوم، ما از نگاه کردن به تیم به عنوان گروهی از افراد، به سمت دیدن آن به عنوان یک سیستم حرکت میکنیم و همین تغییر دیدگاه، تفاوتی مثبت در کارایی و عملکرد ایجاد میکند. یادگیری این مهارتها از طریق آموزش مهارت های کوچینگ امکانپذیر است. ساختن RSI مستلزم پذیرش و باور به پنج اصل اساسی است.
اصل اول: هر تیم هوشمند هویت منحصربهفرد خود را دارد
زمانیکه تیمی گرد هم میآید، یک نهاد ناملموس به نام "هویت تیمی" به طور خودکار ایجاد میشود. این یک نیروی پرانرژی و انعطافپذیر است که اعضای تیم میتوانند به آن تکیه کنند و از آن قدرت بگیرند. این هویت، خنثی است و بینشهایی دارد که بهتنهایی برای هیچیک از افراد در دسترس نیست.
اگرچه هویت تیم ملقمهای از ویژگیهای اعضای آن است، اما با توجه به قدرت و هوشی که از تکتک افراد کسب میکند، پیشرفت مینماید. این یعنی اگر عضوی از تیم مشارکت کامل نداشته باشد، بر منابع و بیان کل تیم تأثیر منفی میگذارد. به همین دلیل، مداخلات کوچینگ سازمانی میتواند به تقویت این هویت یکپارچه کمک کند.
چگونه هویت تیمی را تقویت کنیم؟
برای تقویت هویت یک تیم هوشمند، رهبران میتوانند اقدامات مشخصی انجام دهند. تعریف یک چشمانداز و ماموریت مشترک که همه اعضا به آن باور داشته باشند، اولین قدم است. ایجاد سنتها و آیینهای کوچک تیمی، مانند جلسات هفتگی برای تقدیر از دستاوردها یا جشن گرفتن موفقیتهای جمعی، به تقویت حس تعلق کمک میکند.
همچنین، تشویق به ارتباطات باز و صادقانه، فضایی امن ایجاد میکند که در آن هویت تیم میتواند رشد کند. وقتی اعضا احساس کنند که میتوانند بدون ترس از قضاوت، ایدهها و نگرانیهای خود را به اشتراک بگذارند، هویت جمعی تیم قویتر و منسجمتر میشود. شرکت در دوره کوچینگ سازمانی میتواند این مهارتها را به رهبران آموزش دهد.
اصل دوم: صدای هر عضو، صدای کل سیستم است (VOS)
این اصل، که یکی از مهمترین اصول کار تیمی است، بیان میکند که هر نظر یا احساسی که توسط یک عضو ابراز میشود، در واقع بیانی از کل سیستم است. این دیدگاه از "دموکراسی عمیق" حمایت میکند؛ یعنی این باور که تنها راه هدایت تیم به سمت حقیقت، شنیدن تمامی صداها، حتی صداهای نامحبوب است.
تیم را مانند یک پازل در نظر بگیرید؛ برای دیدن تصویر کامل، به تکتک قطعات نیاز است. یک تیم هوشمند میداند که هر اتفاقی در سیستم، شخصی نیست، بلکه صدای تیم است که حرف میزند و همه حق دارند، اما فقط تا حدی. این رویکرد به ویژه در فرایندهای منتورینگ سازمانی کاربرد دارد.
کاربرد این اصل در حل تعارض در تیم
بر اساس این اصل، عدم توافق و تنشها دیگر یک مشکل نیستند، بلکه منبعی از انرژی خلاق و فرصتی برای رشد تلقی میشوند. وقتی اعضا میپذیرند که نظرات مخالف، صدای بخشی از سیستم است که نیاز به شنیده شدن دارد، رویکرد به حل تعارض در تیم از حالت تقابلی به حالت همکاری تغییر میکند.
تیم یاد میگیرد که به جای سرکوب کردن تنش، آن را با آغوش باز بپذیرد و از آن برای رسیدن به درک عمیقتر و راهحلهای خلاقانهتر استفاده کند. این فرآیند، عضلات تیم برای مقابله با چالشهای آینده را قویتر میکند و اعتماد بین اعضا را افزایش میدهد.
اصل سوم: اعتماد به خلاقیت ذاتی برای افزایش عملکرد تیم
این اصل بیان میکند که سیستمهای رابطهای به طور طبیعی هوشمند، مولد و خلاق هستند. این باور به اعضای تیم کمک میکند تا به توانمندی و خلاقیت ذاتی سیستم خود تکیه کنند. با این دیدگاه، تغییر و اختلالات بهعنوان متحدانی دیده میشوند که به تیم کمک میکنند پاسخهای جدیدی پیدا کند.
تعارض و آشفتگی سیگنالهایی هستند که باید از آنها برای همآفرینی استفاده کرد، نه واکنش نشان دادن. پذیرش این اصل فرهنگ تیم را متحول کرده و به شکل چشمگیری به افزایش عملکرد تیم منجر میشود. برای دستیابی به این هدف، میتوان از یک مربی کسب و کار یا خدمات بیزینس کوچینگ کمک گرفت.
راهکارهای عملی برای فعالسازی خلاقیت تیمی
برای بهرهبرداری از این خلاقیت ذاتی، تیمها باید فضایی برای "آزمون و خطا" داشته باشند. رهبران باید فرهنگی را ترویج دهند که در آن شکست به عنوان یک فرصت یادگیری دیده شود، نه یک اشتباه قابل سرزنش. اختصاص دادن زمان مشخص برای جلسات طوفان فکری بدون ساختار (Brainstorming) میتواند به ظهور ایدههای جدید در یک تیم هوشمند کمک کند.
همچنین، تشویق به همکاری بین بخشهای مختلف و ایجاد تیمهای چند تخصصی، دیدگاههای متفاوتی را گرد هم میآورد که میتواند منجر به راهحلهای نوآورانهای شود که در حالت عادی قابل دستیابی نیستند. کمک گرفتن از یک کوچ سازمانی در این مسیر بسیار موثر است.
اصل چهارم: نقشها و اهمیت آن در مدیریت تیم
هر سیستم رابطهای برای اجرای عملکردهایش به نقشها متکی است. این نقشها به سیستم تعلق دارند، نه به افرادی که در آن حضور دارند. نقشها به دو دسته تقسیم میشوند: نقشهای «بیرونی» (مانند مدیرعامل، مدیر IT) که عملکردهای ساختاری را برآورده میکنند، و نقشهای «داخلی» (مانند صلحبان، ساز مخالف) که نیازهای عاطفی سیستم را تأمین میکنند.
اگر فردی با یک نقش داخلی تیم را ترک کند، سیستم به طور ناخودآگاه فرد دیگری را برای پر کردن آن جای خالی انتخاب میکند. یک رهبر موفق این را درک کرده و با ایجاد فرهنگ مسئولیتپذیری مشترک، پتانسیل تیم را برای یک مدیریت تیم اثربخش بهینه میکند. در صورت نیاز میتوانید برای درخواست کوچینگ سازمانی یا درخواست کوچ سازمانی اقدام کنید.
شناسایی و مدیریت نقشهای پنهان در تیم
یک رهبر هوشمند، تنها به عناوین شغلی رسمی توجه نمیکند، بلکه نقشهای غیررسمی و پنهانی که اعضا به عهده میگیرند را نیز شناسایی میکند. برای مثال، چه کسی نقش "مشوق" تیم را بازی میکند؟ چه کسی همیشه نقش "واقعگرا" را بر عهده دارد و ایدهها را به چالش میکشد؟
شناسایی این نقشها به رهبر کمک میکند تا از تواناییهای طبیعی افراد بهتر استفاده کند و مطمئن شود که تمام نیازهای عاطفی و عملکردی تیم برآورده میشود. این آگاهی، بخش مهمی از نقشه راه کوچینگ برای توسعه تیم است.
نقش رهبر در پرورش یک تیم هوشمند
رهبر یک تیم نقشی محوری در پیادهسازی این پنج اصل و پرورش هوش سیستمی دارد. رویکرد رهبر میتواند فرهنگ تیم را تقویت کرده یا آن را تضعیف نماید. یک رهبر مدرن باید از یک مدیر دستوری به یک تسهیلگر و کوچ تبدیل شود.
ایجاد امنیت روانی (Psychological Safety)
مهمترین وظیفه رهبر، ایجاد فضایی سرشار از امنیت روانی است. این یعنی اعضای تیم هوشمند باید احساس کنند که میتوانند بدون ترس از تحقیر یا تنبیه، ریسک کنند، سؤال بپرسند، اشتباهات خود را بپذیرند و با یکدیگر مخالفت کنند. بدون امنیت روانی، اصل "صدای هر عضو، صدای کل سیستم است" هرگز محقق نخواهد شد. این مفهوم در دوره منتورینگ سازمانی به تفصیل آموزش داده میشود.
تسهیلگری به جای مدیریت دستوری
رهبر یک تیم هوشمند به جای ارائه تمام پاسخها، سؤالات قدرتمند میپرسد. او به جای حل کردن تمام مشکلات، به تیم کمک میکند تا خودش ظرفیت حل مسئله را پیدا کند. این رهبر، مکالمات دشوار را تسهیل میکند، از همه دیدگاهها استقبال مینماید و به تیم کمک میکند تا به خرد جمعی خود دست یابد. این مهارتها در دوره آفلاین منتورینگ سازمانی نیز قابل یادگیری است.
اصل پنجم: سیستمها همیشه در حال تغییر و تکامل هستند
این اصل برای دنیای پرشتاب امروز حیاتی است. سیستمهای رابطهای دائماً در حال تغییر و ابراز پتانسیلهای جدید خود هستند. نیاز به تغییر میتواند از طریق سیگنالهای ظریف یا صریح، مانند نظرات مخالف یا حتی تعارضات، ظاهر شود.
در یک تیم هوشمند که با RSI کار میکند، تغییر یک امر دائمی، طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میشود. به جای اینکه پرسیده شود "چه کسی دارد چه کاری با چه کسی میکند؟"، سوال این است: "چه چیزی سعی دارد در سیستم ما اتفاق بیفتد؟". این تغییر نگرش به تیم اجازه میدهد تا از تهدیدها، فرصتهای همآفرینی بسازد.
چگونه با تغییرات به عنوان یک تیم هوشمند همآفرینی کنیم؟
برای همآفرینی با تغییر، تیم باید مهارت "چابکی" (Agility) را در خود پرورش دهد. این به معنای توانایی واکنش سریع و موثر به شرایط جدید است. تیمها میتوانند با برگزاری بازبینیهای منظم (Retrospectives) پس از هر پروژه، یاد بگیرند که چه چیزی خوب کار کرده و چه چیزی نیاز به بهبود دارد.
این رویکرد، فرهنگ یادگیری مداوم را ایجاد میکند و تیم را قادر میسازد تا به جای مقاومت در برابر تغییر، از آن به عنوان یک کاتالیزور برای رشد و نوآوری استفاده کند. شرکت در یک دوره کوچینگ کسب و کار میتواند این مهارتها را تقویت کند.
سخن پایانی
در نهایت، پذیرش این پنج اصل به شما کمک میکند تا یک تیم هوشمند بسازید که تعارضات را به فرصت تبدیل کرده و به عملکردی فراتر از تواناییهای فردی دست یابد. این رویکرد، اساس موفقیت پایدار در محیطهای کاری مدرن است. برای یادگیری عمیقتر این مفاهیم، میتوانید از منابعی مانند دوره آفلاین کوچینگ سازمانی و خدمات مشاوره کسب و کار بهرهمند شوید.
درج و بروزرسانی محتوا و سئو توسط تیم طراحی سایت تیکینو
- ۰ ۰
- ۰ نظر